دخترکی با نام شکست

عروس تنهایی باش نه عروس تن هایی که تنت را برای یک شب می خواهند!

این پست را برای زمانی می نویسم که روزهایم سرشار از تکرار شده باشد:
 
سلام
حال همه ما خوب است
ملالی نیست جز دوری خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند!
 
جان من!
نوشتی روزگار رنگ همیشه است، تکراری شده و یکنواخت.
از تو می پرسم تکرار یعنی چه؟
یعنی هر روز خورشید طلوع می کند و هر شب غروب؟
یعنی بهار تابستان می شود و پاییز زمستان؟
یعنی آب دریا بخار میشود، ابر می شود، ابر باران می شود دوباره به دریا می ریزد؟
یعنی انسان متولد می شود، بزرگ می شود، می میرد؟
می بینی؟ اطراف ما پر است از پدیده هایی که مدام تکرار می شوند. چرخه ای از پی چرخه ای دیگر، زنجیره ای از پس زنجیره ای دیگر.
اما... اما بهتر که ببینیم تکراری وجود ندارد، هیچ طلوع خورشیدی مثل روز پیشین نیست. رنگ هیچ پاییزی به مانند پاییز گذشته نیست. تمامی پدیده ها در دل این حرکت دوار به سوی کمال خود سیر می کنند.
 
عزیز روزهای دور
تکرار در نگاه من و توست به این مجموعه عظیم و شگفت آفرینش. اگر زندگی آوایی خاموش گشته، گناه از من و توست؛ و گرنه خورشید هر روز بدون ثانیه ای تاخیر کائنات را به گرمای محبت مهمان می کند. روح اگر مقصد را نشناسد در پیچ و خم مسیرهای نا کجا آباد، فرسوده می شود و خسته. مجروح می شود و زخمی.
بدان که چه می خواهی و انگاه آغاز کن. هراسی به دل راه مده که خدای همه مهر مهرورز آنی تنهایت نمی گذارد. دستانت را به دستان مهربان او بسپار.
 
عزیزکم!
زمین و آسمان و همه انچه در آن است برای تو آفریده شده. برای تو که جانشینی. پس مثل یک جانشین استوار باش و محکم و عاشق. مثل همان روزهایی که می گفتی عاشق بودی و آرام. حتی زیباتر از آن روزها شو. به معجزه ایمانت باور داشته باش.
 
زمان با شتاب می گذرد و فرصت ما برای زندگی همین یک بار است. دلت را خانه تکانی کن تا خستگی هایت پایان پذیرد. دل جای خانه غیر نیست.
عاشق باش و عاشقانه زندگی کن.

گفتم: خسته‌ام!
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره !
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم!
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیک بودن توبرای من کوچیک خیلی دوره..تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و صبرم کمه ..یه اشاره کنی تمومه.
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته!
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد بود.......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:42 توسط دخترکی با نام شکست| |


Power By: LoxBlog.Com

كد موسيقي براي وبلاگ